دغدغه این روزهایم که مدام درون سرم می چرخد همین فکر کردن و فکر نکردن است. چند روز پیش پس از اینکه اینترنت های خانگی برگشته بودند یکی از دوستان هم دانشکده ای ام در گروهی 30 نفره ی تلگرامی پیامی فوروارد کرد که در چند روز پیش جستجوی کلمه مهاجرت در ایران چندین برابر شده. گواه ادعا هم تصویری از نمودار گوگل ترندز بود. تصویر از 19 نوامبر حکایت میکرد. کاری که کردم چک کردم ببینم 19 نوامبر دقیقا به تاریخ آدمیزاد یعنی کِی. میشد دوشنبه ی دو روز پس از گرانی بنزین. یعنی دقیقا وسط قطعی اینترنت. زمانی که تقریبا 99 درصد ایرانی ها اینترنت نداشته اند که هوای مهاجرت جویی در گوگل به سرشان بزند. کانالی که پیام از آن فوروارد شده بود که حالش معلوم بود. بحثم این دوست است. 

این فکر نکردن از کی شروع شد؟

نمیدانم. از قدیم بود. از همان زمان که یک چرت اطلاعات می نوشت یک چرت کیهان. رومه ها اگر خوردن شلغم و اسفتاج تجویز نمیکردند از همین نوع چرت و پرت ها میدادند. ولی یک فرق اساسی وجود داشت. سرعت! سرعت انباشت داده قدری نبود که انسان ها فرصت فکر نکردن داشته باشند. اوج بدبختی از زمان ظهور فضای مجازی شروع شد.

چه باید کرد؟

نمیدانم. جامعه شناسی بلد نیستم. ولی یک درمان خانگی از جنس شلغم بخور برا سرما خوردگیت» بخواهم تجویز کنم، میگویم زنگ گوشی ات را تنظیم کن ساعت فلان، گوشی ات را خاموش کن، اینترنتت را بکُش، یک ساعت بنشین و فکر کن بعد شیرجه بزن توی اینترنت. ولی یادت باشد که اوایل چون داری تازه وارد این دنیا می شوی 1 ساعت هایت به شدت خالی و مسخره خواهند بود. ولی عیب ندارد. ادامه بده. از یکجایی به بعد مغزت یادش می آید فکر کردن چگونه است.

یا علی.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها